اینجا ماندن بهانه میخواهد….
اینجا حرفهای بی
منطق من بوی دل تنگی میدهند…
خیابانهای غرب برایم غریب اند…
.اینجا که
گودالی برای بارانهای پائیزی نیست،
حس درد و دل را کور میکند….
من ازاینجا، صبر را در پیچیدهترین نحو ساده آموختم…
.ابر خاکستری، کافی تلخ،
پک زدن به سیگار،
تزئینی برای دل افسردهای بیش نیست…
وقتی در غرب ترین …
گوشهٔ غرب خاکستری میشوی ،
سیگار تنها نور چشمک زن امیدی است برای حس بودن تو ….
اینجا مردن بهانه نمیخواهد، وقتی تو نباشی….
نظرات شما عزیزان: